حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود
افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش رانشنمان دادند و
وبزرگترین غمش را بی آبی نامیدند .
«دکتر علی شریعتی »
papatiبرای باز آفرینی جهان! ...بنای نو در این دنیای فرتوت حشرات بی شمار لازم است! جهانی که ساکنان آن ،سه خویشاوند ازلی اند؛ خدا ،انسان و عشق سلام به وبلاگ ما خوش |
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش رانشنمان دادند و وبزرگترین غمش را بی آبی نامیدند . «دکتر علی شریعتی »
رسید به گوش دلم صدای پای حسین دوباره پر میکشیم به کربلای حسین نماز صبح ازل جمال خون خداســــت برای دل شدگان سرتو قبله نمــاست چه میشود که دلم شود قناری تــــو به جان روح الامین به خون جـاری تـــو چترها را ببندیم ، به ضیافت قطره های پاک باران برویم و بگذاریم باران گناهانمان را پاک کند و بشوید.نگاه خسته مان را زیر باران تازه کنیم چرا که فردا طلوع پاک رویاست. چترهارا ببندیم باران زیباست...! ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم... دکتر علی شریعتی . . همه بشرند اما فقط بعضی ها انسان اند . . . . . بقیش ادامه مطلب.... ادامه مطلب آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند
و هیچکس نفهمید خدا هم تنهاییش را فریاد میزند:
. . . . . بقیش ادامه مطلب .... ادامه مطلب کشف کردم که بالاترین سرعت تو دنیا سرعت نور نیست
به بعضیا باید گفت :
به تعدادی جانورشناسِ ماهر برای توجیه رفتار بعضیها نیازمندیم …
باید به بعضیا بگی : این شماره ی پینوکیوست زنگ بزن ببین چطوری آدم شده، شاید تو هم آدم بشی… ز این تکرار ساعتها
نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است
از نظر انسانها سگها حیواناتی با وفا و مفید هستند تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت ! صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است! اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم… امروز معلم عشق گفت : دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند ! مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند . گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟ لبخند تلخی زد و گفت : شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد ... عربها به ما آموختند برای شمارش خودمان به جای تن از نفر استفاده کنیم که خودشان برای شمارش حیوانات بکار می برند...به ما آموختند که به جای واق واق سگ بگوییم پارس که نام سرزمینمان است...به ما آموختند به جای خوراک بگوییم غذا, که خودشان به ادرار شتر میگویند... خط فقر دقیقا همین جاست. فاصله ای هم با ما ندارد. درست زیر پای ماست. خط فقر، خطی فرضی است مابین بتن یک پل. زیر آن خوابیدن و از آن عبور کردن به فاصله یک مصوبه است! به فاصله یک امضای ناقابل! جمعی ناگهان از بالای آن میروند و جمعی زیر آن از چشم ها پنهان می مانند و شاید اصلا به حساب هم نیایند عدم ثبات اقتصادی و نداشتن امنیت شغلی، مالی و اجتماعی، ما را به زیر و بالای این خط منحوس سوق میدهد.
به سراغ من اگر میآیید،
همیشه یادت باشه ، اگه گدا دیدی گفتم خدایا از همه دلگیرم.
آدم بایــد یــه “ تــو ” داشتــه باشـه کــه هــر وقــت از همــه چیــز خستــه و نــا امیــد شــد ، بــهش بــگه : مهــم اینــه کــه تـــو هستــی ، گــور بـــابـــای دنیـــا
هوا سیاه بود...از سردترین شب های زمستون کنار ساحل دریای بی کران غم..
من وتو......و دیگر هیچ
روی شن های نرم ساحل با هم قدم زنان میرفتیم..
صورتت زیباتر از انعکاس نور ماه در آب بود..
زل زدی به چشام و بهم فهموندی که در آغوشت بکشم..
من تنم رو رها کردم...اما..
افتادم روی خاک!کسی پیشم نبود..!
چه رویای قشنگی!..
احساس تنهایی سرتاسر وجودم رو در اون هوای سرد میسوزوند..جای خالی دستای گرمت رو حس میکردم..
ساحل خیس شد... با اشکای من....
آسمون هم دلش به حالم سوخت نتونست جلوی خودش رو بگیره... بارون شروع شد
دریا به من حسودیش میشد و من به اون..... |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |